دقایق اولیه صبح روز شنبه هست ، همون شنبه ای که تعطیله ، فکر کنم 22 / 10 / 91 ،تازه این وبلاگو درست کردم و نمیدونم دقیقاً چی توش بنویسم ، یه فیلمم دارم میبینم ، کار همیشگیمه ، کار چندین سال ف یکی از کارهایی که میتونم ذهنمو منحرف کنم ،از مشکلات روزانه ،لیدی خوابه ، زود خوابید ، ساعت 9 ، دنیای قشنگی داره ،خیلی نگرانشم ،وای ، بازم باید پس فردا برم سر کار ،واقعاً خسته کننده شده ،خیلی بیهوده ، یه سری ادم جفنگ و دون مایه ، دنیای امروز همینه ، همین شده واقعا ، باید بین ی سری حلزون احمق پرسه بزنی تا روزت شب بشه ، میخوام برم سیگار بکشم ،واقعاً لازمه ، آخه c2h5 هم بله ، باز یه سیگار کشیدم گلوم کیپ شد ! حوصله تایپ ندارم ،میرم بخوابم
اطلاعات کاربری
آرشیو
آمار سایت